
ماجرای قتل تلخ و جان خراش مونا حیدری، روح و روان جامعه را به هم ریخته و عده ی زیادی را شوکه کرده!!
زنی که توسط شوهرش سربریده می شود.
دختری که در سن کم ازدواج می کند و البته به گفته ی پدر و مادرزنش، این ازدواج نه از روی اجبار بلکه از روی علاقه مونا و همسرش به ازدواج بوده…
نام اصلی مونا حیدری، غزل حیدری است اما در فضای مجازی به نام مونا منتشر شده.

ماجرای قتل غزل را پدر وی و مادرهمسرش برای خبرنگار خبرگزاری فارس، اینچنین تعریف می کنند که ظاهرا بین او و همسرش نزاعی معمولی شکل می گیرد، البته رابطه غزل با همسرش خوب بوده و غزل تا قبل از آن هرگز تقاضای جدایی و طلاق از همسرش را نداشته و زندگی آنها خوب بوده. بعد از این نزاع، غزل از خانه خارج می شود و با افرادی همراه می شود که قرار بوده او را به ترکیه ببرند؛ آنها او را از کشور خارج کرده به ترکیه می برند.
غزل از مدتها قبل با فردی بنام عبدجمونگ که سوری الاصل و ساکن ترکیه بوده، از طریق اینستاگرام ارتباط برقرار کرده بوده و این ارتباط منجر به علاقه مندی غزل به عبدجمونگ شده بود تا جاییکه با او قرار گذاشته بوده پیش او برود.

غزل که باردار هم بوده، از طریق باند قاچاق انسان، از کشور خارج و به نزد عبدجمونگ برده می شود و عبدجمونگ دستمزد آنها را پرداخت می کند. عبدجمونگ با غزل ازدواج می کند و تصاویر این ازدواج و خبر سقط بچه از طریق عبدجمونگ به دست خانواده و همسر غزل می رسد. همسر غزل با عبدجمونگ صحبت می کند و عبدجمونگ مدام به او می گوید غزل به من علاقه مند است و باحرف هایش او را عصبی تر می کند.
خانواده غزل برای بازگشت وی تلاش می کنند و حتی حاضر می شوند به درخواست عبدجمونگ جمعا مبلغ ۱۶۶ میلیون تومان برای وی واریز کنند تا غزل را باز گرداند و این کار را می کنند.
این اقدام آنها منجر به بازگشت غزل نمی شود و پدرشوهر غزل بعد از انجام مراحل ثبت شکایت به اینترپل، به همراه پدر غزل راهی ترکیه می شوند و بعد از چندین روز جست و جو، غزل را از طریق اینترپل پیدا کرده و عبدجمونگ دستگیر می شود. آنها غزل را که در آخرین تماس با پدرش درخواست بازگرداندنش به ایران را کرده بوده، به ایران باز می گردانند.

بعد از بازگشتن غزل، پدرش او را به خانه ی خود می برد. قرار بوده غزل به کلانتری برود و برای پلیس در مورد چگونگی خروج غیرقانونی اش از کشور توضیح دهد. پدر شوهر غزل دو روز بعد به دنبال غزل می رود تا طبق قرار او را به کلانتری ببرد اما در مسیر کلانتری، همسرش که از دست او به شدت عصبانی بوده و خودروی پدر را زیر نظر داشته، جلوی ماشین را می گیرد و او را به آن شکل به قتل می رساند.

این خلاصه ای از شرح ماجرا از زبان پدر و مادرشوهر غزل است. ( منبع )
اما بعد از وقوع این قتل، لاشخورهای فرصت طلب همگی بر سر جسم بی جان غزل جمع شدند تا ماهی مطلوب خودشان را از این آب گل آلود بگیرند و پیکر بی جان او را دستمایه ی اغراض کثیف خود قرار دهند.
همه می دانند که فرهنگ پاک و غنی ما هرگز چنین آموزه هایی ندارد. نیاکان ما در گذشته ها با اینکه در سن پایین ازدواج می کردند اما اگر اختلافی هم با همسرانشان داشتند هرگز چنین رفتارهایی را نداشته اند که با مردان بیگانه ارتباط برقرار کنند و در دامهای اینچنینی بیافتند که منجر به چنین وقایع دلخراشی بشود…
مادربزرگ های صبور و عفیف ما گواهی بر این واقعیت هستند.

اما این فرهنگ از کجا به کشور ما وارد شده ؟
کدام رسانه ها هستند که با برنامه هایشان در حال سست کردن بنیادهای فرهنگی و اخلاقی ما هستند و تلاش می کنند از برخی رفتارها در ذهن پسران و دختران ما قبح زدایی کنند؟ چه کسانی دوست دارند این رفتار را بین نسل جوان و فرزندان معصوم ما رواج دهند که برخلاف ارزش های فرهنگی کهن مان، بی مهابا با نامحرم ارتباط برقرار کرده، بدون هراس با هم همراه شوند؟

اگر غزل این اجازه را به خود نمی داد که با مردان نامحرم ارتباط برقرار کند، قطعا در دام فرد فاسدی مثل عبدجمونگ نمی افتاد و دچار چنین سرنوشتی نمی شد.
چقدر علما و دلسوزان، درباره ی فسادی که از طریق بازوهای رسانه ای دشمن به جامعه ما پمپاژ می شود هشدار بدهند؟
فرزندان خانواده هایی که با منبر و مسجد سر و کار دارند، اغلب در مسجد، هیات، بسیج و کانون های فرهنگی یا در گوشه ای از کشور مشغول فعالیت های جهادی عامالمنفعه هستند و هرگز گرفتار چنین دام هایی نمی شوند!
جوانانی که تفریح شان در قهوه خانه ها، جمع های مختلط دختر و پسر و شب نشینی های خارج از قاعده است، مشتری کدام رسانه ها هستند؟ آیا اهل مسجد و منبر و عاشق برنامه های صدا و سیما هستند یا مشتریان«بی بی سی»، «جم تی وی»، «من وتو» و پیج های فاسد اینستاگرام اند؟!!!
عجب است که در مورد همین قتل دلخراش هم بازوهای رسانه ای دشمن وارد میدان شدند تا ماجرا را از آخر روایت کنند و تقصیر را به گردن فرهنگ پاک ایران و آموزه های اسلام بیاندازند و بدین ترتیب مردم را بیشتر و بیشتر از فرهنگ مصونیت بخش و ریشه دارشان دور کنند.
کی قرار است بعضی ها متوجه شوند که فرهنگ بی مایه ی غرب و شبکه های ماهواه ای، هزاران آسیب در دل خود دارند و باید فرزندانشان را از آنها مصون نگه دارند؟!
تا کی باید فضای رهاشده ی مجازی و شبکه های اجتماعی، اینطور زمینه را برای آسیب دیدن خانواده ها و زندگی نسل جوان فراهم کنند؟؟
.